عبور از ایدئولوژی به فلسفه، راه دشوار طباطبایی
سخنرانی داوود فیرحی در همایش «ایران همین جا است که ایستاده ایم» - ۱۵دی ۹۵
تجلیل از یک اندیشمند زنده، به روال رایج در کشور ما یا خبر از رسیدن او به نقطهی اوج پختگی و قوام فکریاش میدهد که معمولا فاصلهی چندانی میان این نقطه، با نقطۀ پایان و خاموش شدن درخشش فکری آن اندیشمند نیست؛ و یا اینکه نشانگر تلاش سازمانیافتهای است به منظور تبدیل شدن بخشهایی از منظومۀ فکری آن اندیشمند، به چرخ دندههای یک آپاراتوس سیاسی و فرهنگی خاص. اینکه گرامیداشت دکتر سیدجواد طباطبایی – که البته نخستین بار نیست که در سالهای اخیر برگزار شده – به کدامیک از این دو سنت مألوف بوده است، پرسشی نیست که بتوان در پاسخ به آن به راحتی پیشدستی کرد. آنچه به یقین میدانیم آن است که سید جواد طباطبایی متفکر زندهای است. و البته که زندگی یک اندیشمند، تنها به حیات بیولوژیک او نیست. او متفکری حاضر در صحنه است. صحنهای که البته بسیاری از جمله دکتر داوود فیرحی ، بر این باورند که طباطبایی خودش آن را معماری کرده است. صحنهای که در آن، پرسشای واقعی زندگی معاصر ما ایرانیان، از پرسشهای ایدئولوژیک، به پرسشهای فلسفی تبدیل شدهاند. روایتی که داوود فیرحی از صحنهپردازی سیدجوادطباطبایی به دست میدهد، بیانگر آن است که نخستین بار، دستکم در درون دیسیپلین علم سیاست و از قضا در زمانهای که بسیاری از پرسشهای واقعی، با هضم شدن در دستگاههای ایدئولوژیک چپ و راست، اساسا امکان طرح شدن نمییافتهاند؛ این جواد طباطبایی بوده است که صحنۀ صفآرایی ایدئولوژیها را به میدان تنش فلسفی میان ایران، اسلام و تجدد، کشانده است. میدانیم که این خود، صحنهای پرتلاطم بوده و هست که بسیاری از صف آراییهای فکری و سیاسی پس از خودش را تا هم اکنون، سامان داده است. این یعنی سیدجواد طباطبایی، به اعتبار پرسشی که طرح کرده است، اندیشمندی زنده در صحنه ی علم و سیاست در ایران ما بوده است. با اینهمه، هر اندیشمندی، هرچند که خالق پرسشهایی بدیع باشد، اما یگانه پاسخ دهنده به آنها نیست. پرسشها پراکنده میشوند و گاه، حتی راه گم می کنند. طباطبایی باید تصمیم بگیرد که تا چه اندازه میخواهد به پرسشهای خود وفادار باشد و تا چه اندازه نگران سرنوشت آنهاست. حضور در صحنِ گرامیداشت، اگر فراتر از تعارفات رایج، چیزی برای طباطبایی داشته باشد، باید همین نگرانی از سرنوشت پرسشهایش باشد.
تعداد بازدید : 448