فلسفه ناگزیر از تبعیت است
سخنرانی شاپور اعتماد در سمینار نظام دانشگاه و آینده فلسفه در ایران - آذر ۹۵
فلسفه در ذات خود با آموزش منازعهای دارد. لااقل اینطور مینماید: فلسفه خود را متعهد به هیچ قیدی، جز تفکر آزاد و روشمند، نمیداند. اگر در درک هستها و بایدها دچار خطایی شود هیچ دانش دیگری نمیتواند خطاهای فلسفه را به او نشان دهد. باز تنها خود فلسفه است که راه تازهای از معبر درک تازهای میگشاید تا خطای گذشته جبران شود. فلسفه باید از تمام دانشها بالاتر و از قیود آنها آزاد باشد. اما آموزش اساسا بهدنبال ترویج و انتقال و تثبیت دانشی است که درستی آن مورد تردیدی نیست. در چنین وضعی معقول مینماید که نهاد آموزش همواره در پی فلسفه بدود و دانشی را که او به ارمغان میآورد برای «جامعه» بازگو کند. اما اینچنین آموزش دیگر نمیتواند خود فلسفه را به چنگ آورد تا مسیرش را معلوم دارد و درست و نادرستش را تذکر دهد. دانش فلسفه ذاتاً بالاتر از دانش آموزش است. در چنین منظری اگر چیزی به نام آموزش فلسفه متصور است، میبایست یکی از زیرشاخههای خود فلسفه باشد که برای پیدا کردن اصول و ارکان اساسی موضوع آموزش خود ـ یعنی فلسفه ـ دوباره تفلسف کند. امکان آموزش فلسفه بر «فلسفه فلسفه» استوار میشود.
شاپور اعتماد در انتقادات ویرانگری که به پیکره آموزش فلسفه در ایران وارد میکند، امکان سیاستگذاری آن را تنها در نابودی کامل و احیا و عمران دوباره آموزش فلسفه میبیند. «اعتماد» بر این باور است که در ایران پس از انقلاب، چون ارزشها و بایدها و نبایدهایی به اقتضائات سیاسی و اجتماعی و جبر تاریخی بر نظام آموزش فلسفه و رویههای آن تحمیل شدهاند، آموزش فلسفه از بنیان غلط شکل گرفته و اکنون در وضعی نامعلوم و بیجهت بهسر میبرد. اینگونه است که ایران نه فلسفه دارد، نه علوم انسانی، نه علوم تجربی، نه سازندگی و نه حتی توسعه و سیاستگذاری.
اما اگر آموزش ناگزیر از توسل به فلسفه است، آیا این جامعه و سیاست نیست که اساساًہ شرط امکان هرگونه آموزش را فراهم میکند؟ آیا فلسفه، نیازمند جامعه و سیاست نیست؟ آیا فلسفه برای ماندن، ناگزیر نیست به قید وطن تن دهد؟
تعداد بازدید : 543