درد فرهنگ
سخنرانی بیژن عبدالکریمی در نشست «غروب بت ها» با عنوان «فلسفه فرهنگ» -۱۲اردیبهشت ۹۵
بیفرهنگی درد بزرگی است. بیفرهنگی چیزی نزدیک به تباهی و نابودی است. اما چه کسانی این درد را میفهمند و از آن سخن میگویند؟ ما سخن پیرامون فرهنگ و مشکلات فرهنگیمان را بیشتر از زبان روشنفکران میشنویم. شاید بتوان گفت «نقد فرهنگ» بعد از نقد سیاست اصلیترین سخن روشنفکران است. اما غالب روشنفکران فرهنگ را از منظری روانشناسانه و جامعهشناسانه و مردمشناسانه نقد میکنند. اینان فرهنگ ما و آثار ظاهری و پراکندهی آن را موضوع پژوهشهای خود قرار میدهند و از نسبت آن با سایر مؤلفههای اجتماعی سخن میگویند و در نهایت آن را بهعنوان سد راه حرکت جامعه معرفی میکنند. اما چندی است که اهالی فلسفه هم به بحث پیرامون فرهنگ پرداختهاند که این بحثها به «فلسفه فرهنگ» معروف شده است. شاخصترین چهرهی این جریان، رضا داوری اردکانی است. اینکه فلسفه فرهنگ چیست و در ایران چگونه شکل گرفته است بحث دیگری است، اما سؤال اساسی این است که آیا این بررسیها میتواند روشنفکری ما را تحت تأثیر خود قرار دهد؟ پاسخ عجالتا یک کلمه است: دکتر بیژن عبدالکریمی. او نقطهی جمع فلسفه فرهنگ و روشنفکری است. او تلاش میکند تا نقد فرهنگ را نه از منظری جامعهشناسانه و مردمشناسانه بلکه از پایگاهی فلسفی پی بگیرد که این سخنرانی نمونهای از این تلاش است. او درد جامعه و فرهنگ دارد و درد بیفرهنگی جامعه را به جان آزموده است، اما این درد او را به زبان رایج روشنفکری نمیکشاند. او اگرچه به سنت روشنفکری (و مخصوصاً «روشنفکری دینی») احترام میگذارد و از امثال شریعتی و سروش با احترام فراوان یاد میکند اما آنان را «نقد عاشقانه» میکند و سعی میکند زبان آنان را به فلسفه نزدیک کند. عبدالکریمی گمان میکند که با آشتی سروش و داوری تفکر و روشنفکری در ایران سامان مییابد. شاید کار او به سرانجام نرسد و عبدالکریمی نتواند به فیگور مهمی در تاریخ ایران تبدیل شود، اما هرچه باشد از او بهعنوان انسانی دردمند یاد خواهد شد.سخنرانی بیژن عبدالکریمی در نشست «غروب بت ها» با عنوان «فلسفه فرهنگ» -۱۲اردیبهشت ۹۵
تعداد بازدید : 394