وجود «شهر» هرگز طبیعی نیست!
سخنرانی ناصر فکوهی با عنوان «مناسک در شهر» - ۲۲فروردین ۹۵
شاید غریب به نظر برسد که بخواهیم حادثهای چون برخورد دو قطار را به بیتدبیریمان در ساماندهی شهری نسبت دهیم. اما بلافاصله پس از شنیدن چنین خبری تکاندهنده که بر حسب ظاهر، صرفا از روی مختصر «قصوری» رخ داده است به این فکر میکنیم که چرا ما در برخی مواقع از ساماندهی ابتدایی امور ناتوانیم؟ سالهاست اوایل فصل سرما، آلودگی هوا نفسِ ما را میگیرد و با کمی باران ترافیک سرسامآوری شروع میشود. چرا هنوز با اتفاقی کوچک همه چیز در شهر به هم ریخته به نظر میآید؟ هر دو سوی ماجرا یعنی هم مردم و هم حاکمیت، در شهر جدید ساکناند و باید برای مناسبات آن راهی بیاندیشیند. و «علم» عهده دار این اندیشه کردن و سامان دادن آن است. در این سخنرانی ناصر فکوهی از «شهر» به عنوان یک واقعیت ساخته شده سخن میگوید. شهر، اجتماعی بزرگ از انسانهاست که استوار بر مناسک سازمانیافتهی نمادین و غیر نمادین، تحقق یافته است. از این منظر، مناسک شهری، سازمانهای مدیریت جمعیت در شهر هستند که بر اساس آنها، شهروندان در درون مناسبات شهری، نقشهایی را عمدتا به گونهای ناخودآگاه بر عهده میگیرند و روابط میان شهروندان، منظم میشود. اما، این درک متأخر از شهر، چه نسبتی با درک باستانی از شهر به عنوان «پولیس» و اجتماع سیاسی دارد؟ اگر شهر، مطابق با تعریف کهن آن، کانون خلق سیاست هست – که به نظر میرسد همچنان نیز چنین است- چگونه سوژههایی که در میان چرخهای سازماندهی شهری، سوژگی خود و آزادیشان را از کف دادهاند؛ میتوانند خالق سیاست باشند؟ مگر نه این است که سیاست را سوژههای آزاد میآفرینند؟ الگوهای کنش سیاسی در شهر چگونه است؟ آیا شهرهای جدید، ورطه سیاستزدایی، به نفع نوعی تلقی اقتصادی از نظم انسانی هستند؟ این پرسشها هنوز ظاهرا به این که ما چگونه از سازماندهی شهر ناتوانیم مربوط نیستند. اما در جهانی اینگونه که با شهر و آینده و سیاست گره خورده است، چگونه میتوان از ساماندهی شهری سخن گفت، پیش از آنکه اندیشههایمان را سامان داده باشیم؟!
تعداد بازدید : 474