ادبیات مقاومت، ایران را زنده نگهداشت
علیرضا قزوه
نیما یوشیج در توضیح اینکه زبان و ادبیات فارسی چه نیازی به فرم جدیدی دارد میگوید زبان فارسی خسته از صورتهای خیالین کهن، در جستجوی صورتی جدید است. این صورتهای جدید که نیما از آن صحبت میکند پس از انقلاب مشروطه ممکن شد. اگر مشروطه و مبارزاتش نبود کدام نیما، اخوان، سهراب یا فروغ سر بر میآوردند؟با این همه اما صورتهای خیالی تصاویری که شاعران کهن و معاصر فارسی را به یکدیگر پیوند میداد وجود داشت. وفاداری شاعران نیمایی به تصاویر کلاسیک زبان فارسی عامل اصلی این گردهمایی بود اما با ورود شاملو، هوشنگ ایرانی و شاعرانی که به سردمداری شعر سپید یا شعر موج نو شهرت یافتند؛ این خوشنشینی تمام شد. شاملو آمد و این تصویر از هم گسیخت. شاعرانی که تا پیش از او توان بریدن از سنت و بزرگترین نماد شعر کلاسیک فارسی که وزن باشد را نداشتند حالا آزادانه شعر سپید فارسی میگفتند. اما صور خیال همان بود. زبان فارسی در گرو تصاویر سیاسی اجتماعی 28 مرداد 32 مانده بود و نمیتوانست تصویر جدید ببیند. شروع نهصت تا پایان دفاع مقدس این بستگی خیال را باز کرد. قصیدههای طاهره صفارزاده، رباعیهای سیدحسن حسینی ، نیماییهای قیصر و موسوی گرمارودی و سپیدهای سلمان هراتی جلوههای گوناگون خطبۀ پانزدهم خرداد امام خمینی و انقلاب اوست. پس از جنگ، دست شاعر و نویسنده پر بود از صورتهای خیالی انسانیْ که در طول حدود بیست سال مبارزه به دست آمده بود. اما حالا و در سال 1404 در میانۀ جنگ با اسراییلْ شاعر یا نویسنده با اتکا به کدام تصویر خیال باید شعر بگوید یا به عبارت بهتر زمانیکه مردم مثل روزهای جنگ مستقیم و بیواسطه جنگ را حس نمیکنند و تنها با موشک در جریان جنگ قرار میگیرند چگونه باید شاعر و نویسنده از درون آنها بجوشد و تصاویر خیال را بپردازد
تعداد بازدید : 23