انقلاب اسلامی ایران پیوندی عمیق با هنر و خلق هنری دارد. به رغم تصورات اولیه و چپ گرا که نخستین بارقههای هنری پس از انقلاب را هنر چپ قلمداد میکنند، این باور رفته رفته با مرور و بررسی بارقههای انسانی هنری نیروهای مسلمان پس از انقلاب شکل متفاوت خود را نشان داده است.
سهلانگاریها و سرسری دیدنهای تاریخنویسی هنر در ایران، و کمتوجهی عمومی سازمانها و نهادهای دولتی، غالبا اجازه دیدن بزرگی کار این چهرهها را گرفته است. اما اکنون میشود دید که چگونه کسانی از میان مردم آثار هنری منحصر به فرد و اصیل، همسان خونهایی که به پای درخت انقلاب میریخت، خلق کردند.
تا قبل از اینکه چهرههای ناشناخته مردمی از چهره شهدا نقاشی بکشند، غالبا مردم مراسم وداع را با عکسها برگزار میکردند، اما از زمانی به بعد نقاشی چهره شهید تنها چیزی بود که خانواده و شرکتکنندگان را اقناع میکرد. در مراسم تشییع پیکر شهید این نقاشی بود که آن احترام و همراهی را ایجاد میکرد و نه عکس واقعی.
بیست و هفتمین سپید و سیاه داستان علیرضا خالقی نقاش مشهدی است که در روزهای انقلاب و بعد از آن، فعالیتهای متعدد و مختلف داشت و یکی از آنها نقاشی از چهره شهدا است. آثار هنری که جای آنها موزه و گالری نیست، بلکه کوچهها و خیابانهای شهر است.