شما اینجا یک سخنرانی، با موضوع «غیب و شهود و تفسیرهای عاشورایی»، از استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران میبینید. اما این سخنرانی با گفتار معمولی که از یک جامعهشناس در ایران میشناسیم متفاوت است. حسین کچویان از سالهای دور، چه آنزمان که در دهه شصت فعالی سیاسی بوده و چه آن زمان که در سال ۸۰ رساله دکترای خود را در دانشگاه منچستر با موضوع «جامعهشناسی و دین بعد از تجدد» نوشته است، همواره مردی در صحنه علم و سیاست بوده. و بهتر آنکه بگوییم در مرز این دو زیسته است. کچویان و آنها که تاب این دوگانگی را دارند، می دانند که درک این مرز و بحران آن و زیستن با آن، کار دشوار و جانکاهی است. به همین دلیل هم هست که گفتار او اگرچه از علمی بودن، پا پس نمی کشد، اما در آن، از ژست ساده دلانهی روش علمی و گفتار آکادمیک، خبری نیست. کچویان، دغدغۀ کارآمدی علم داشته است و بحرانهای گفتار علمی را میشناسد و خودش نیز این بحرانها را به جان آزموده است. او بیش از هر جامعه شناس دیگری، در پیشگاه اهل سیاست، و در برابر ضربالعجلهای سیاستمداران، از ضرورت شناخت علمی سخن گفته است. هرچند به نابسندگیهای علم نیز آگاه بوده است. شاید به همین دلیل هم هست که کچویان در میانه گود جامعهشناسی دانشگاهی، استادی منحصر به فرد به حساب میآید که همواره، صحنۀ علم را در پیشگاه سیاست، برپا ساخته و البته آن را در این صحنهی واقعی، ورانداز کرده است.
|