هنر از دسترفته داستانگویی
گفتوگوی جان برجر و سوزان سانتاگ - قسمت اول
«هر روز که میگذرد از شمار آنانی که قادر باشند قصهای را بهدرستی روایت کنند، کاسته میشود. چون آرزوی شنیدن قصهای بر زبان آید، بـیش از هـمیشه خجلت و شرمساری بر جمع سایه میافکند؛ تو گویی چیزی را از ما گرفتهاند که از ما بیگانهناشدنی مینمود و امنترین مایملک ما بود: تواناییِ تبادل تجربهها.» این عباراتِ والتر بنیامین، نشان میدهد این گفتوگو و پرسشی که سوزان سونتاگ و برجر را روبهروی هم نشانده است، چه اهمیتی دارد. هرچند اگر کسی متوجه «هنر از دست رفته داستانگویی» شده باشد، به نیکی دریافته است که گفتوگو درباره آن چقدر کار دشواری است. گفتوگوی جان برجر و سوزان سونتاگ به نحوی شروع میشود و ادامه می یابد که انگار «داستان» درزمانۀ ما چیزی دست نیافتنی است. اصلا چه زمانی ما ناگزیریم درباره امری چنان حیاتی، اینگونه به گفتوگو بنشینیم و درباره آن از نو فکر کنیم؟ درباره امری که از میان رفته است، باید از نو فکری کرد. باید ایدههایی را درباره منشاء و هستی آن جستوجو کرد. پس از تماشای قسمت نخست این گفتوگو شاید گمان کنیم فکر کردن به داستان، به اینکه داستان در میان حقیقت و خیال واقع شده، به اینکه داستان از مرگ شروع می شود و... نه تنها سخت و دیریاب است، بلکه شاید حتی چندان ممکن نباشد.
تعداد بازدید : 14