سخنوری روح قوم یونانی بود
بخشی از سخنرانی کریم مجتهدی با موضوع «نسبت فلسفه و ادبیات» - ۱۳۹۵
دیوگنس لائرتیوس، یکی از نخستین زندگینامهنویسان افلاطون، توصیفی از صحنهای دارد که افلاطون درامنویس پس از آشنایی با سقراط، روی پلههای تماشاخانه بزرگ آتن، نمایشنامههای خود را سوزاند و راه دیگری پیش گرفت. اما این سخن بهرهای از حقیقت ندارد. افلاطون در سراسر زندگی خود، درامنویسی بود که حالا فقط تغییر مسیر داده بود.
درامهای افلاطونی، فرم تازهای در برابر تراژدی و کمدی یونانی پیدا کرد: «درام فلسفی».
این سرآغاز جدالی سخت با سخنوران و ادیبان بزرگی بود که حالا افلاطون در کسوت یک بدعتگذار، با قهرمانی نوین (سقراط) بر روی صحنهی نمایش با فرمی متفاوت حاضر میشد. این فرم چیزی نبود جز «دیالکتیک».
دیالوگ فلسفی در نهایت به دنبال تاسیس آرمانشهری بود برای تربیت عموم که یونانیان آن را پایدیا میخوانند، تراژدینویسان و کمدینویسان را از شهر بیرون میکرد.بیشک این فرم از درامنویسی که زبان فلسفی را با زبان تمثیل و اسطوره به هم میآمیخت، هدفی جز آموزش و پرورش نداشت.پرورشی که گویای نحوی زندگانی بود؛ یعنی زندگانی فلسفی.
دکتر کریم مجتهدی اشاراتی به این سرگذشت دارد و میگوید چگونه راهی که سقراط و افلاطون پی گرفتند، ارائه نظرگاهی در باب زندگی انسانی بود.
تعداد بازدید : 510