قدرت را با حقیقت چه کار است؟
گفتوگوی علیرضا سمیعی با دکتر مقدم حیدری دربارۀ علم، حقیقت و قدرت در جهان ما-۱۳۹۵
پاسداشت حقیقت، همواره تنها به مراعات کردن حقیقت در پیگیری امور فردی و اجتماعی محدود شده است. گویی حقیقت باید گوشهای بنشیند، نظارهگر باشد و البته گرامی نیز داشته شود. سودای اعتلای حقیقت و بزرگداشت آن و قدرتمند کردنش در میان نیست و اگر هم هست، یا به دعاوی انحصارگرایانه دربارهی حقیقت میانجامد که ایبسا نیروی حقیقت را از آن میگیرد و یا راهی به جایی نمیبرد. این پرسش درمیان است که آیا اساسا حقیقت را نمیتوان به چنگ آورد؟ آیا قدرت حقیقت در همین بیرون ایستادنش از مناسبات قدرت است؟؟ از سوی دیگر میدانیم که علم، همواره قرین قدرت بوده و هست. تا جایی که میتوان گفت، علم قدرت میبخشد و قدرت را نیز سلب میکند. گویی علم در مواجهه با قدرت، ارج خود که پیوند با حقیقت بوده است را واگذار کرده و از حقیقت، تهی شده و قرین قدرت شده است. اما اگر حقیقت، تا این اندازه مهجور شده که دستش حتا از نظام دانش نیز کوتاه است، دیگر چگونه میتوان ارج آن را بازشناخت؟ چگونه میتوان حقیقت را همچنان چیزی پاس داشتنی دانست؟
تعداد بازدید : 567