تراکم فشارهای اجتماعی در ایران، همواره این استعداد را بروز داده که میتواند نقد روشنفکری بدل به فریادهایی کودکانه شود. البته نه فریادهایی که صرفا در حد گلایه از مشکلات روزمره باقی میمانند؛ بلکه برای همقوارهشدن با قامت مفهومی مانند نقد، خود را در لباس تحلیلهایی ذاتنگرانه از کلیت جامعه ارائه میدهند. آنها جامعه را خلاصه میکنند در چند ویژگی کلی که همواره در پس تمام گونهگونیها، رد آنان را باید یافت. در این مسیر، چیزی تحت عنوان «خلقیات ایرانیان» بهترین دستمایهی روشنفکران ایرانی بوده تا شناخت ایرانی جماعت را با مفاهیمی همچون استبدادزدگی و خرافهپرستی و امثالهم ساده کنند. با این ترفند دیگر میتوان هیچگونه مسئولیتی را در قبال جامعه و علم نپذیرفت و از جریان رو به پیش آن کناره گرفت.
آرش حیدری در این سخنرانی توضیح میدهد که چگونه ژانر خلقیات در ایران، غالبا مسیری غیرعلمی را پیموده و بیش از هر چیز، کوششهایی برای کسب اعتبار بوده است. او میگوید چنین تحلیلی ما را به ورطهی نوعی محافظهکاری خواهد کشاند که ناتوان از تحلیل تمام جنبشهای اجتماعی ایران خواهیم بود. هرچند چنین نقدی، گامی به جلو است اما گفتار حیدری این استعداد را دارد که در برابر ذاتگرایی این ژانر، ذاتگرایی دیگری را بنا کند برای روایت نزاع دائمی جامعه به عنوان منشأ خیر و حکومت به عنوان پیکرهی شر. بدین صورت ما دوباره با مفاهیمی متصلب از جامعه و حکومت مواجهیم که یکی تاریخ جنبش و زندگی است و دیگری داستان استبداد. اینگونه، تمایز میان جنبشها، تعارضات درون جامعه و آمیختگی جامعه و دولت، ناخواندنی میماند و باز هم مجالی میشود برای مسئولیتگریزی و نادیدهگرفتن اینکه جنبشهای اجتماعی و سیاسی، جهت دارند و به راحتی نمیتوان آنها را یککاسه کرد. هرچند تردستیهای نظری همواره ممکناند ولی فقط با سادهانگاری میتوان وقایع سال ۱۴۰۱ را با انقلاب اسلامی سال ۵۷، همردیف دانست.
ویدئو، سخنرانی آرش حیدری است در نشست «تاریخ خلقیات و روحیات ایرانیان بر پایهی آثار مقصود فراستخواه» که به مشارکت مجلهی «مردمنامه» و «خانه اندیشمندان علوم انسانی» برگزار و منتشر شده است.