هراس بنیادین!
سخنرانی سارا شریعتی در نشست «چرا باید علوم انسانی بخوانیم» - ۱۱اردیبهشت۹۶
هنوز که هنوز است، قدرتمندترین پرسشی که پیش روی علوم انسانی در ایران قرار دارد، این سوال است که علوم انسانی به چه کار میآید؟ این سوالی است که هم افکار عمومی از ارباب علوم انسانی و دانشپژوهان این رشته میپرسند؛ هم حاکمیت سیاسی از دانشکدهها و انجمنهای علمی فعال در رشتههای مختلف علوم انسانی مطالبه میکند و هم دانشجویان در باب آن با اساتید و دانشآموختههای علوم انسانی، مناقشه میکنند. در این سخنرانی، سارا شریعتی که از اساتید شناختهشدۀ جامعهشناسی در ایران است و هنوز بسیاری با خواندن کتابهای پدر فقد او – دکتر علی شریعتی – وسوسه میشوند که علوم انسانی بخوانند؛ در برابر این پرسش قرار گرفته است که چرا باید علوم انسانی خواند و علوم انسانی به چه کار میآید؟
شریعتی با طرح دو موضع عام دربارۀ علوم انسانی آغاز میکند. یکی موضعی ضعیف شده که علوم انسانی را از اساس بیهوده میداند و حکم به کنار گذاشتن آن میدهد، و دیگری، موضع رایجی که به دنبال پالایش علوم انسانی از آلودگیها برای رسیدن به مدلی بومی و منطبق بر نیازهای ایران است. هر دو موضع، سودای کاربرد علم دارند و از علوم انسانی، کاربردی بیرون از خودش را طلب میکنند و البته یکی وجود چنین کاربردی را در علوم انسانی نفی میکند و دیگری، تحقق آن را مستلزم اصلاح محتوای رشتههای علوم انسانی میداند.
شریعتی اما به کارکرد درونزای علومانسانی اشاره دارد. او معتقد است خواندن علوم انسانی، به برقراری رابطهای خاص با خود و پیرامون و با جامعه، منجر میشود. رابطهای که ظاهرا بزرگترین دستاورد علوم انسانی برای دانشآموختگان آن است. بخش اصلی سخنان شریعتی، به امکاناتی اشاره دارد که همین رابطه برای ما فراهم میکند. توانایی برای ایجاد فاصلۀ انتقادی با مسائل، یکی از اساسیترین امکاناتی است که این علوم برای ما میگشایند. فاصلهای که اجازه میدهد فارغ از قضاوتهای رایج، به فهم درستی از وضع جامعه دست پیدا کنیم. اما آیا چنین فاصلهای، همواره مثبت واقع میشود؟ این همان هشداری است که شریعتی به کسانی که میخواهند وارد وادی علوم انسانی شوند میدهد: فاصله با مسائل، نباید مانع از آن شود که نسبت خودمان با جامعهای که چنین مسائلی در خود پرورانده است را دریابیم. اگر یک روشنفکر، جامعه را عقب مانده بداند باید به این مسئله توجه کند که خودِ این قضاوت، محصول جامعهای عقب مانده است. چنین درکی اجازۀ بیمسئولیتی به روشنفکر نمیدهد. فریاد شریعتی، بر سر آن علوم انسانیای است که خود را فارغ از واقعیات صحنه میداند. او در پر مناقشهترین نقطۀ تاریخ علم، بحث خود را تمام میکند. نقطهای که به علم اجازۀ کنارهگیری نمیدهد. نقطهای که در آن، ایبسا علم کاربردی نیز درجا میزند. کور شدن به این نقطه، هراس بنیادین از اشتغال به علوم انسانی و دیدن آن، آزمون علوم انسانی است.
تعداد بازدید : 459